- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
ای آنـکه زیـبـاتـر ز پـرواز نـسـیـمی با خاکِ زیرِ پای خود هستی صمیـمی مثل حـسن تـفـسیر ذکرِ «یـا کـریمی» مشهور در عالم به شاه عـبدالعـظیمی بوی حسن میآید از صحـن وسرایت تـعـظـیم دارد سـبـزیِ گـلـدستـههـایت با چـشمهـایِ خود گـره وا میکنی تو میآیی و در عشق، غـوغا میکنی تو با مقدمت این چشمه، دریا میکنی تو »ری» را حـسیـنیۀ زهـرا میکنی تو ما تا قـیامت خاک بوسِ این حـریـمـیم مـدیــونِ احـسـانِ تـو آقـایِ کـریــمـیـم عـبـدالـعـظـیـمی عـاشقِ پـروردگاری بر آسـتانِ قـربِ حـق سـر میگـذاری این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری »تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری« از بس که زیـبـا عـهـد با دلـدار بستی الـحـق ز یـارانِ امـامِ هــادی هـسـتـی مـا را تـو از دسـتـان غـم آزاد کـردی از خاک نـفـرین گـشـته ما یـاد کردی در خـاکِ ری کـربـبـلا ایـجـاد کردی این سرزمین را تو حـسین آباد کردی بیشک تو را زهـرا فرستاده به ایران مـدیـون تو هستـیـم و آقـای خـراسـان خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم بـا نـوکـران بیقـرارت گـریه کـردیـم هر مسلـمیه در جـوارت گـریه کردیم سـیـنه زنان دورِ مـزارت گریه کردیم شــایـد تـســلاّیِ دل مـــادر نـمــائــیـم شـایـد که از شـرمنـدگـیها در بیـائـیم با یک سلام از کویِ تو پَر باز کردیم تا گوشه صحـنِ حـسین پـرواز کردیم سیـر و سلـوکِ عـاشـقی آغـاز کـردیم مانـند فـطـرس بر مـلائک نـاز کردیم راه رسیـدن تا خـدا تـنها حـسین است زیـباترین ذکر لبِ زهـرا حسین است
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
از فیض این حرم چقدر با صفاست ری سـر مـنـشـأ تـلألـؤ نـور خـداسـت ری مبهوت این سخاوت و لطف و کریمیام بوی بهشت کـربوبـلا دارد این حریم دلـهای انـبـیـا به سـرای تـو شد مـقـیـم از لحظهای که عالم و آدم شده درست بـیـگـانـهایـم بـا هـمــه ای آشــنـای مـا شـایـد گـرفـت در حـرمـت ربّـنـای ما آقــا نـظـر کـنـیـد کـه هــمـسـایـه آمـده وقـتـی دلـم مـیـان حــرم پُــر ز آه شـد نـاگـه بـسـاط گـریـۀ من رو به راه شد خواهـر به گـریه خـسته و بدحال آمده شـمـر لـعـین و تـیغ برهـنه سر حسین در لا بـه لای آن نـفـس آخـر حـسـیـن تـا آن لـعـیـن ز پـیـکـر آقــا بـلـنـد شـد
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
چقـدر سخت شده روضۀ تخریب بقیع بوی یاس عـلوی عـطر گل سیب بقیع نه نمازی و نه ذکری نه اجازه به ورود
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
سلام ای بهـشتی، که بیبارَگـاهی پُر از سوزِ اشک و، پُر از بغضِ آهی به برهـانِ باقـر به سیـمای صادق
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست اشکـهـایم راه سـقـاخانه را گم کـردهاند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام و مناجات با امام مجتبی
یادش بخیر آن صحـن زیـبا و دل آرا جبـریل یادش مانـده آن گـلدستهها را بعد از زیارت زائرت سر مست میرفت بـود آنقَـدَر شهـد ضـریـح تـو گـوارا دار و ندار عـرش اعـلا بود صحنت دارا تـریـنی و فـقـیـرت هـرچـه دارا خورشید هم وقت طلوعش هر سحرگاه بر گـنـبد تو سـجـده میکـرد آشکـارا در ماه عکس گـنبد تو نقش میبست اصلا نگـیـنی بود این مـرقـد سما را دل میربـود از کف نـمای بارگاهت یـادش بخـیر آن روزهای با صفا را حالا تو هستی و ضریحی که نداری این غـصه حتی سوخته قـلب خدا را نه خـادمی نه زائـری نه سـایه بـانی با کـه بـگـویـم غـربت قـبـر شـما را گریه که چیزی نیست، بر حال بقیعت خون میرود از چشم ما، بهر تو یارا از کـودکی تـا روز تـشـیـیـع جـنـازه دنــیـا نـکـرده بـا دل پــاکـت مــدا را شد سجده گاه عرشیان این قبر خاکی خاکی ترین مرد جهـان، دریاب ما را
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
عـمریست به شیعـیان حسادت دارند بـدجـور به یـکـدگـر شبـاهـت دارنـد از کـوچـه و از بـقــیـع دانـسـتـم کـه اینها به خـراب کـردن عـادت دارند ************************* از اینهمه خوب در جهان خوبتری مـرغـوبتری اگر که مخـروبتری تا کـور شـود هـر آنکه نـتـوانـد دیـد بیگـنـبد و بیضـریـح محـبـوبتری ************************* اینها که همـیـشه جنگ را باخـتـهاند تـخـریـب کـنـنـد گـوئـیـا سـاخـتـهانـد زود است که بشنویم در شهر رسول بـیـن الـحــرمـیـن راه انــداخـتــهانـد ************************* از آنـهـمـه خـاک انـتـخـابت کـردنـد پس مـنـشـاء اینـهـمـه ثـوابت کـردند گـاهی سبب خـیـر، عـدو خواهد شد آبـاد شـدی چـونکـه خـرابت کـردنـد
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
دیگر زمـان آن شده بـزمی به پا کنیم با ذکر یا علی حرمی دست و پا کنیم باید به لطف حضرت حق ما بقـیع را زیبا، چـنـان حـریـم امـامِ رضـا کـنیم یک نـسخـه از تـمام کـتب را بیاوریم هـدیـه به صحـن صادق آل عـبا کـنیم از نسخههای کافی و تفـسیر و الغدیر هدیه به صحن بـاقـر عـلـم خـدا کـنیم زین العباد، عمر خودش بهر گریه داد یک بارگـاه، هـدیه به آن گریهها کنیم بعد از حـرم به یـاد کـریم بن فـاطـمه ایوان طلای صحـن حسن را بنا کنیم ایـوان طـلای او بـشـود جـلـوۀ نجـف کـل جـهـان به نـام حـسـن آشـنا کـنـیم وقـت ظهور، آن دو نـفـر را بیـاوریم آتش زنـیم و هـدیه به آن شعلهها کنیم بـعـد از ظـهـور مـنـتــقـم آل فـاطـمـه فکـری برای مـرقـد خیـرالنـسا کـنـیم
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام و مناجات با امام مجتبی
منم کبوتر جلدت؛ ببین پَرم خاکیست! هـوای پَـر زدنم در بـرابـرم خاکیست مـنـم کـبـوتـرِ رویـای گـنـبـدت؛ امـا … دلی که از حرمت خانه میبرم خاکیست غـبارِ روی مزارِ تو تاجِ نوکری است به پای قبر تو افتادهام؛ سرم خاکیست چه نذرها که برایت نکرده است، ولی هـنوز سـفـرۀ نـذری مـادرم خـاکیست برای غـربتت آنقدر، شعر گفـتم که … شبیه صحنِ تو اوراقِ دفترم خاکیست کـریم، خاکی و قـبـر کـریم، خـاکآلود به صحنِ هر غزلم؛ گنبدِ کَرم خاکیست نوادگـانِ خودت را ببـین غـریب بقـیع! کدام صحن، کدام آجر حرم خاکیست؟!
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟ چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع خلق شد عـالم ز یُـمـن خـلـقت آل عـبـا یـک تن از پـنـج تن آل عـبا دارد بقـیع
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چـار آئـیـنه کجا با هم مجـاور میشود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعـه نادر میشود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزۀ علمیه دائر میشود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم عـلـی ذکر منـابـر میشود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر میشود
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
دلم آشفـته شد از غـربتِ سرشارِ بقـیع باز هم ساکت و سرد است شبِ تارِ بقیع گرچه بی شمع و چراغ است و ندارد خادم شک ندارم که خـدا هست نگهدارِ بقیع زائر قـبرِ حسن چـند کـبوتر شده است دل من سوخـته از این غـمِ بسـیارِ بقیع غرق در خاک شده قبرِ علی بن حسین بی حرم مانده چرا حضرت تبدارِ بقیع بانیِ علم، نبـیـنم شده بی صحن و سرا او که نامـیده شده صاحبِ اسـرارِ بقیع نیست این مغـلطه در شأنِ امامِ صادق پـیـرمـردِ عـلـوی، سیـد و سـالارِ بقـیع دور تا دور چه زنجـیـر کـشیـدند ولی؛ هـیـچ محـدود نشد بـرکت و آثـارِ بقـیع غرق در اشک، شب جمعه به امّید ظهور مینـشـیـنم نگـران گـوشـۀ دیـوارِ بقیع
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
چند وقت پیش بود که غم بی حساب شد کعـبه دوباره اَبـرَهـه گـونه خـراب شد این کعبه چار قبله به محراب سینه داشت کز خاکِ کـینه چهـرۀ آن در نـقاب شد نفرین به آنکه بغض علی را بهانه کرد بـاغِ بـقــیـع زیـر قـدومـش تــراب شـد این نسل کـینه توز همان نسل کوچه اند که زیر پـایـشان گـلِ یـاسی گـلاب شد اجدادشان به کوچه به زهـرا لگد زدند وقتی که دست شیـر خُدا در طناب شد بـازوی فـاطـمه وسـط کـوچه شد دوتـا وقـتـی غـلاف واردِ این مـنـجـلاب شد طوری کشیده خورد به زهرا که بعد از آن رو از عـلی گـرفت و میان حجـاب شد مادر به پیش چشم پسر خورد بر زمین کابوس کوچه بهر حسن یک عذاب شد از بعد کوچه حوریه دیگر نفس نداشت دیگـر ورق ورق هـمـۀ این کـتـاب شد در فکـرشان عزم به نـبـش قـبـور بود صد شکر از این جنایت و غم اجتناب شد
: امتیاز
|
عید سعید فطر
از محضر حق، فیضِ دعا باید خواست این فیض، به بركتِ بكا باید خواست در عـیدِ سعـیدِ فـطـر، عـیدى ز عـلى پابـوسىِ حضرت رضا باید خـواست هـنگـام تـشـرُّف، به حـریـم رضـوى شاید تو بگـویى كه مِـنـا باید خواست اما نـظـرِ شـاعـرِ ایـن بـیت، ایـنـست در صحنِ رضا، كرب و بلا باید خواست وقتى شب جـمعه، كـربـلا قسمت شد از فـاطمه، وصلِ شهـدا باید خواست درمــانِ هــزار دردِ بــى درمــان را از ذكـرِ مَـن اسـمُـهُ دوا باید خواست پـایـانِ شـبِ درد و غــمِ جــانـبــازان از تُـربتِ ذِكـرهُ شـفـا بـایـد خـواسـت از اهـلِ جـفا گـلایه مـندى! غـم نیست ایـنجـا مـدد از شـاه وفـا باید خواست اى اهـل حـرم میر وعـلـمدار بخوان از خـضرِ حـرم آب بـقا باید خواست ایــام اجــابـتِ دعـــاى فــــرج اســت تقـریـرِ ظهـور از خـدا باید خـواست
: امتیاز
|
عید سعید فطر و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای خیر نالۀ سحـری صاحب الزمان از درد ما که با خبری صاحب الزمان ما نـدبه های پشت سـر مرکـب تـوأیم پایان راه در به دری صاحب الزمان دیـدی نیـامـدی و نشد زائرت شوم؟! شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان عید آمده به سائل خود سر نمیزنی؟! ای که امید چشم تری صاحب الزمان عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست ما را نمیشود بخری صاحب الزمان؟! حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست آقـای سامـرا نظـری صاحب الـزمان امشب دعـا به حـال دل تـنـگ ما نما از کربلا که میگذری صاحب الزمان
: امتیاز
|
عید سعید فطر و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شـوّال اگر نشد به محـرّم حساب کن این روسیاه را بخـر، آدم حـساب کن یک عمر گفتهام به همه نان خور توأم لطفی کن و زکات مرا هم حساب کن اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن یـا ایـهـا الـعـزیـز گـنـاهـم اگـر زیـاد بخـشـندهای، گـناه مرا کم حساب کن صف بستهاند خـیل طـلـبکارهای من تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن این اربعین مسافر تو میشوم حسین! با ایـنکه روسـیاه میآیـم، حساب کن خـوبان عـالـمـند هـمه زیر سـایـهات من را دخـیلِ سایۀ پرچـم حساب کن
: امتیاز
|
عید سعید فطر
اذان عـشـق وزیـده، هـلال پـیـدا شد هزار پنجره رو سوی حـقـتعالی شد مراد من دم عیسی گرفت و دست قنوت هزار مرده به صوت نمازش احیا شد شـنـیـدن نـفـسـش در نـماز عـید خدا تـمام شوق من از رفـتن مـصلّی شد نـفـس نـفـس هـمه میآمـدند دنـبـالش همانکه نور نگاهش بسان موسی شد خشوع چشم ترش پایگاه عرفان است به یـمن بارش باران، بـهـار پیدا شد غزل حکایت عشاق بیپر و بال است که وقت بال گشودن قـنوتشان وا شد بـه شـوق فَـامَّـا الـسّـائـل فـلا تـنـهـر امـیـد عـفـو به دلهای اهـل تـقـوا شد
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
به تـوبـه میکـند این افـتخـار وا دارم گـنـاه کـارم و حُـبُّ الحـسـین را دارم مرا به حُرّ و زُهیر و بُریر حاجت نیست که اتـصال به گـل های مصطـفا دارم اگر به تـوشه، ثـوابِ عـمل ندارم من ولی بـه سـیـنـه تَـولّای مـرتـضا دارم اگـر دلـم، حَـرمُ الله است، یـعـنـی که میان سیـنه، ضریحی ز کـربـلا دارم دلم…دلم…دلم از قتلگاه کمتر نیست به یـا بُـنَـیَّ قـسـم، صـوت آشـنـا دارم ز نـالـۀ قَــتَــلـوکَ دلـم تـهـی نـشــود و ضَـجّـۀ ذَبَـحــوکَ مِـنَ الـقَـفـا، دارم مرا به صوتِ حزینِ سکینه بخـشیدند که از مـصـائـبِ او وامصیـبـتـا دارم به دستِ بـستۀ سجاد و آن دعـاهـایش به دستِ باز، به شرمندگی، دعا دارم من و سه سالۀ ارباب، قصهای داریم ز غُصهاش همۀ عمر روضهها دارم تو خالـقی که دلی قـیـمتی به من دادی من عاشقی که ز عشقت خدا خدا دارم گِلِ مرا مگر از تَلِّ زینـبـیه سِرشت؟ عزیز فاطـمه زینب، که این نوا دارم هـزار نـغـمـۀ اَلـغَـوث از لـبـم ریـزد دَمـی که ذکـرِ عـلـمـدارِ نـیـنــوا دارم میانِ تشنه لـبانِ حرم، قسم به عـطش چـقدر من به علیاصغـر اِشـتها دارم قـسـم بـنـام تو یا فـاطـمـه اَغـیـثـیـنـی کـه حـاجـتِ فـرجِ مـهـدیِ تو را دارم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
ای خطا پوش، خـطا کار تو باز آمده است واکن آغـوش! گـنهکار تو باز آمده است هرکجا رفت جز این در، به در بسته رسید پشت در مانده به دربار تو باز آمده است رفت سربار کسی غـیر تو باشد که نشد پهن کن سفـره که سربار تو باز آمده است به خریداری یوسف همهجا رفت و نبود با کـلافـی سر بـازار تو بـاز آمـده است روزه داری که شده تشنۀ من لی غیرک بر سر سـفـرۀ افـطـار تو بـاز آمده است گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است با اجـرنـایِ من الـنّـارِ تو بـاز آمده است راهـبـاً راغـبـاً و راجـیـاً و خـائـفـاً است گر ابـوحـمزه به دیدار تو باز آمده است لا تـؤآخـذنی أَلا عـشق! که با سوء عمل سر این کوچه بدهکـار تو باز آمده است هـاربٌ منکَ إلیک است و گرفـتار گناه گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است قـدر را قـدر ندانست و پشیـمان برگشت واکن آغـوش! گـنهکار تو باز آمده است
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
با هق هقم به سمت تو یا رب دعا کنم تا درد تـوبـههـای شـکـسـته دوا کـنم برگـشتهام به سوی تو یا ایها العـزیز تا کـیـل بیپـنـاهی خـود را گـدا کـنم دنـیـا اذان عـاشـقیام را شنـیده است بـایـد بـه مـهــربـانیتـان اقـتـدا کـنـم دلـتـنگیام عـزیـز دلـم داده جـرأتـی تـا بـر لـبـم حـکـایت نـام تو را کـنـم خواب از سرم پریده، هوایم پریدن است ای خوش دمیکه قصد سفر تا شما کنم این اشک ها که قابل درگاهـتان نبود بـایـد بـسـاط روضـۀ سـقـا بـپـا کـنـم افـتـاده دست بر ورق خـیـس کـربلا باید عـمـود خـیـمـۀ دل را جـدا کـنـم بی شک گناه دفـتر من پاک میشود وقـتـی لبـاس هـیـأتـیام را صدا کـنم من روزهام به یـاد لـبـان حـسین بود این روزه را به روضۀ مکشوفه وا کنم شاید که بیادب شده این بندهات ولی با « یاحسین » کـار تو را یا خدا کنم باران لطف؛ حـق دلم نیست، واقـفـم این شِکـوه جز کنار تو اما کجا کنم؟ من خستهام از این که خودم بودم و خودم یک دم مرا ز بـند خـودمها رهـا کنم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند رحمان
کوبـندۀ در کـیست گـنـهکـارتـر از من سربسته بگـو کیست گرفـتارتر از من با بـیم و امـیـد آمـدم امشب سر سـفـره با این که کسی نیست سبکبارتر ازمن الحـمد، که مهـمـان تـوأم مثل هـمـیشه انگـار کـسی نیـست بـهـادارتـر از من گفتم که مرا نزد خودت مشـتریام کن گفتی که تو را نیست خـریدارتر از من گفتم که مرا نیست خطا پوش تر از تو گفـتی به خطا کار که؟ ستّـارتر از من گـفتم که هـماره کـرمت کرده عـطـایم گفتی به کـرم کیست سزاوار تر از من گفتم که طمع کرده، به جود تو منم من گـفـتی که نـجـوئـیـد وفـا دارتر از من گـفـتـم کـه دلـم غـیـر تـو دلـدار نـدارد گفتی که تو دل باش، که دلدارتر از من؟ گـفـتم نکـنـد غـیـر تو از جـای بـلـنـدم گفتی به زمین خورده چه کس یارتر از من؟ گفـتم که منـم طالـب مـرضیّ رضایت گفتی که تَفَضّل که رضا دارتر از من گفـتم مـدد تـوست اگـر حـیـدریام من گفتی به مُحب نیست مدد کارتر از من گفـتم که لقای تو کجا؟ بیسر و پـا را! گـفـتی بنـما خواهـشِ بسـیـارتر از من گـفتم ز ازل چون تو گرفـتار حـسـیـنم گفتی به حسین نیست گرفتارتر از من
: امتیاز
|